دو استاد معتبر حقوق و اقتصاد Robert D. Cooter (رابرت دی کوتر) و Hans-Bernd Schäfer (هانز شافر) در کتابی با عنوان «گره سلیمان، چگونه قانون می تواند به فقر ملت ها پایان دهند؟» ریشه فقر ملت های عقب مانده را در نبود سازوکارهای قانونی لازم برای اتحاد ایده و سرمایه بیان کرده اند.
هر کسب و کار در هر مرحله از دوره حیات خود، از استارتاپ گرفته تا عرضه عمومی سهام در بورس و یا خریده شدن توسط شرکت های دیگر، برای بقا، به پول و سرمایه نیاز دارد.
بسیاری از کارآفرینان به راستی نمی دانند که راه اندازی و به موفقیت رساندن یک کسب و کار بر اساس یک ایده جدید، تا چه اندازه ممکن است دشوار و زمانبر باشد، و به چه منابعی نیاز خواهد داشت.
برای یک فرد خوشفکر و خلاق که توانسته است ایده خود را شکل ببخشد و دوستان و همکارانش را برای اجرایی کردن آن دور خود گردآورد، و یک استارتاپ راه بیاندازد، در کنار سرمایه، راهنمایی، آموزش و مشاوره کسب و کار هم نیاز است. به قول ادیسون، موفقیت 1 درصد انگیزه و 99 درصد عرق ریختن است. یعنی، در واقع، در دنیای استارتاپ ها، ایده ها فراوانند اما اجرای آن هاست که شما را موفق خواهد کرد. در پاسخ به چنین نیازی، با توجه به نرخ بالای رشد کسب و کارهای نوپا، در کشورهای پیشرفته ویا درحال پیشرفت و آینده نگر، راه حل های مختلفی ارائه شده اند. از جمله مهمترین آن ها: 1. مراکز رشد (Incubator تلفظ: اینکیوبَیتر)

2. شتابدهنده ها ( Accelerators تلفظ: اکسِلِرَیتر)

ده ها سال است که فواید پشتیبانی از کسب و کارها در وضعیت شکننده خود در مراحل اولیه مشخص شده است. در بخش دولتی، در کشورهای پیشرفته، بیش از 30 سال است که مراکز رشد کسب و کارها، سیاست و راهکار پرطرفداری برای پرورش کارآفرینی و در نتیجه، توسعه پایدار از طریق ایجاد شغل و فعالیت این مراکز مانند کاتالیزوری برای رشد اقتصادی بوده اند. همزمان، سرمایه گذاران از مراکز رشد به عنوان راهی برای افزایش احتمال بازگشت سرمایه نگریسته اند. شرکت های بزرگ، در درون خود، مراکز رشد داخلی با هدف کشف ایده های جدید و یا ایجاد کسب و کارهای جدید که بتواند در آینده به زنجیره تامین آن ها کمک کند، تاسیس کرده اند.

امروزه به دلیل تفاوت های فرهنگی و اقتصادی در جوامع مختلف انواع متفاوتی از مراکز رشد با مدل های کاری متنوع سر از خاک برآورده اند. این تنوع، دسته بندی و تحلیل آن ها را دشوار کرده است. در این میان، یک روند را می توان درک کرد و آن هم تغییر در وظیفه یک مرکز رشد از کمک به شرکت ها برای عبور از طوفان و بقا در سال های اولیه عمر خود (کاهش ریسک) به افزودن ارزش به کسب و کارها (افزایش مزیت) بوده است.
در سال های اخیر با توجه به رسیدن قله جمعیتی «دهه شصتی ها» به سن تشکیل زندگی و نیاز آنان به اشتغال، یکی از دغدغه های جامعه ما، بیشتر از هر زمانی، ایجاد شغل برای این نیروی جوان و تحصیل کرده است. از طرفی برنامه های دولت برای اشتغالزایی و ارائه وام به مشاغل کوچک و کسب و کارهای خانگی، و از طرف دیگر حرکت هایی در بخش خصوصی برای جذب و پرورش ایده های جدید و تبدیل آن به کسب و کار جدید، انجام شده است.


دانشگاه ها با همکاری استانداری ها و شهرداری ها، اقدام به راه اندازی پارک های فناوری و مراکز رشد با عنوان «مرکز رشد واحدهای فناور» در ساختمان هایی با طراحی های مدرن و متفاوت نموده اند که جزو Incubator ها بحساب می آیند.
حال سوال اینجاست که آیا درون این مراکز به اندازه ظاهر ساختمان هایشان، برای موفقیت یک کسب و کار نوپا، جذاب و زیباست؟
در آئین نامه واساسنامه مراکز رشد، ارائه خدمات زیر در نظر گرفته شده است:

  • تامین محل کار (به صورت اجاره)
  • خدمات آزمایشگاهی، کارگاهی و اطلاع رسانی
  • خدمات مدیریتی، حقوقی، مالی، اعتباری، پروژه یابی و بازاریابی
  • آموزش های تخصصی ویژه و مشاوره

وظایفی که برای یک مرکز رشد تعریف شده است:

  • حمایت مالی از واحدهای مستقر در مرکز رشد
  • تلاش برای فراهم آوردن حمایت های قانونی جهت تسریع رشد واحدهای مستقر در مرکز رشد
  • ارائه خدمات و مشاوره های مورد نیاز واحدها در راستای تبدیل ایده های نو به محصولات قابل تجاری شده و تجاری سازی آنها
  • نظارت بر روند رشد واحدها و تحلیل مستمر دستاوردها با هدف افزایش کارایی مرکز رشد
  • نظارت بر فعالیت های واحدهای فناوری در تحقق ایده محوری آنها
  • ایجاد بخش رشد مقدماتی در صورت نیاز



اگر چه مراکز رشد در ایران در سال های ابتدایی عمر خود هستند اما تحقیقات در کشور های دیگر نشان داده است که این مراکز اغلب موفق نبوده اند. در آن کشور ها آمار نشان می دهد که چیزی در حدود 90 درصد مراکز رشد شکست می خورند. شکست به این معنی که سرمایه ای که به استارتاپ ها می دهند باز نمی گردد. پیش بینی من این است که این میزان شکست درایران هم رخ خواهد داد. چرا که خود این مراکز هم نوپا (استارتاپ) هستند و نسبت موفقیت استارتاپ ها (یکی از هر 10 تا) اینجا هم می تواند حکم کند. واضح است که تنها تعداد کمی از استارتاپ ها در هر زمینه ای به اوج خواهند رسید. بقیه بیشتر از آنکه بتوانند درآمدزایی کنند سرمایه جذب می کنند و در نهایت یا منحل می شوند یا تغییر ماهیت می دهند. از جمله دلایلی که می توانم برای پیش بینی شکست مراکز رشد بیان کنم:

  • تعداد بالای شرکت های پذیرش شده در برابر تعداد کم مربیان و مشاوران خبره
  • عدم ارائه راه حل های مناسب برای جذب سرمایه پس از پایان دوره زمانی حضور استارتاپ در مرکز
  • وابستگی و مدیریت آن ها توسط بخش دولتی و به ارث بردن بروکراسی مایوس کننده اداری
  • نبود رقابت
  • وابستگی به بودجه دولتی، عدم وجود منابع لازم برای توسعه کسب و کارها به اندازه کافی

با این حال ایران امروزه پیش از هر زمانی به ایده ها و راه حل های جدید نیاز دارد و نمی توان انتظار داشت که دولت تمام ایده های مورد نیاز فردا را پرورش دهد. اما، راه حل چیست؟

با دقت در اکوسیستم های موفق کارآفرینی در اقتصادهای بزرگ و در حال رشد جهان، به پدیده ای به نام «شتابدهنده استارتاپ» می رسیم. راه حل، ورود بخش خصوصی با مدل مورد پسند و موفقتر «شتابدهنده» به میدان کارآفرینی است. تجربه کشورهای پیشرو در کارآفرینی نشان می دهد که شتابدهنده ها تاثیر مثبتی بر روی بنیانگذاران کسب و کارها داشته اند، به آنان کمک کرده است تا سریعتر یادبگیرند، شبکه های قدرتمند بسازند و در نتیجه کارآفرینان بهتری شوند.


اقتصاد هر شهر کوچک و بزرگی از وجود چنین پدیده ای تاثیر مثبت خواهد گرفت. مشاغل جدید ایجاد خواهد شد و اکوسیستم کاآفرینی گام بزرگی به سوی تکامل خواهد برداشت. در کشورهای پیشرفته اغلب شرکت های بزرگ و موفق در درون خود یا با همکاری دیگر شرکت ها مراکز شتابدهنده کسب و کار ایجاد کرده اند. برای نمونه می توان به مایکروسافت، نایک، گوگل، توییتر، و … اشاره کرد.
با بررسی 134 شتابدهنده در 34 کشور تاثیر اقتصادی آن ها تامین بیش از 1.6 بیلیون دلار سرمایه، ایجاد بیش از 4800 شغل و ارائه سرمایه به 2000 استارتاپ محاسبه شده است. مقایسه مراکز رشد و شتابدهنده ها

مراکز رشد اغلب وابسته به دولت بوده و معمولا سهام نمی خواهند و بیشتر تمرکزشان بر پذیرش و ارائه کمک به استارتاپ هایی است که در راستای اولویت های سیاست تحقیقاتی یا اجرایی دولت ها فعالیت می کنند مانند نانوتکنولوژی، پزشکی و سلامتی، صنایع سبز، رفاه اجتماعی، شرکت های محصول محور و … اما شتابدهنده ها توسط شرکت های خصوصی تامین سرمایه و اداره می شوند و تمرکزشان بر استارتاپ هایی است که در حوزه کاری آن شرکت ها (اکثرا زیر بخش های صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات) مرتبط باشند. برای این استارتاپ ها در ازای بخشی از سهام آن ها، سرمایه، مشاوره و آموزش برای مدت زمانی محدودی مثلا 3 یا 6 ماه ارائه می نماید. تعداد اینگونه برنامه های شتابدهنده در سالهای اخیر در کشورها آمریکا و تبع آن در کشورهای اروپایی به سرعت افزایش یافته است. برای مثال در سال 2005 درآمریکا تنها شتابدهنده Y Combinator بود اما امروزه ده ها شتابدهنده بزرگ و کوچک در زمینه های مختلف، سالانه بر روی هزاران استارتاپ در آمریکا سرمایه گذاری می کنند که تعدادی از شرکت های بزرگ امروزی مانند Dropbox و Twitter نتیجه خروجی های موفق چنین برنامه هایی هستند.
شتابدهنده ها به دلیل کیفیت بالای مربیان و تیم های استارتاپ تحت پوشش، و ارزشی که به آن شرکت های نوپا اضافه می کنند، مورد توجه قرار گرفته اند. ارزش مهم پذیرفته شدن در یک شتابدهنده برای یک کارآفرین از آموزش ها، مشاوره مربیان و تشکیل شبکه های ارتباطی سرچشمه می گیرد.

اثرات مثبت شتابدهنده ها بر اقتصاد و جامعه

افزایش تعداد شتابدهنده ها ارتباط مستقیمی با تغییرات ایجاد شده در اقتصاد استارتاپ ها دارد. هزینه های مربوط به استارتاپ های فناوری در مراحل اولیه حیات خود به طور چشمگیری در سال های اخیر نسبت به دوره های گذشته سرمایه گذاری در کسب و کارهای دیجیتال، کاهش یافته است و این فرصتی شده است برای سرمایه گذاری با مقدار کمی پول (40 – 200 میلیون تومان) سرمایه گذاران فرشته (Angel investors) و موسسات سرمایه گذاری (Venture Capital) از اینگونه برنامه ها حمایت می کنند چرا که این برنامه ها ایده های خوب را از میان صدها ایده جدا می کنند، افراد با استعداد و خوشفکر را کشف می کنند و آنان را با مربیان و منابع استراتژیک در ارتباط می گذارند. در واقع مانند یک خط تولیدِ شرکت های قابل سرمایه گذاری عمل می کنند. اینگونه ارتباطات بر روی اکوسیستم های اقتصادی محلی از طریق ایجاد اعتماد میان صاحبان ایده و سرمایه گذاران تاثیر مثبت دارد. بسیاری از شتابدهنده ها به صورت بین المللی کار می کنند، و از استارتاپ ها دعوت می کنند تا به شهر دیگری، جایی که فرصت بهتری برای رشد باشد، نقل مکان کنند. بر اساس تجاربی که در ارتباط با استارتاپ های مختلف و متنوع داشته ام، معتقدم که در حال حاضر نیاز و لزوم وجود چنین برنامه هایی در ایران بسیار زیاد و حیاتی‌ست.


تفاوت های اساسی شتابدهنده ها با مراکز رشد عبارتند از:

  • عدم محدودیت در پذیرش زمینه های ایده ها و استارتاپ ها اما وجود رقابت شدید. برای مثال میزان پذیرش دو شتابدهنده مشهور Y Combinator (وای کامبینَیتر) و TechStars (تِک استارز) کمتر از 3 درصد داوطلبان است.
  • ارائه سرمایه مرحله کاشت ایده ( Seed Money) در ازای بخشی از سهام. معمولا در آمریکا سرمایه ای از 20.000 تا 50.000 دلار.
  • تمرکز بر تیم های کوچک تا افراد. از نگاه شتابدهنده ها، یک فرد به تنهایی نمی تواند از عهده همه کارهای مرتبط با یک استارتاپ بر بیاید.
  • هر استارتاپی که پذیرش می شود باید در بازه ی زمانی مشخصی مثلا 6 ماه به نتیجه مشخصی برسد و دوره ها را طی کند و اصطلاحا فارغ التحصیل شود.
  • در این مدت برنامه های آموزشی و مشاوره های قوی و فشرده ارائه می شود. در آخر این فرصت مهیا می شود که استارتاپ ها در زمان مشخصی کار خود را به سرمایه گذاران احتمالی ارائه نمایند.
  • آموزش ها و پشتیبانی های انجام شده از استارتاپ ها به صورت گروهی است. منابع مشترکی مانند فضا، اینترنت رایگان، آموزش، مشاوره و … میان گروهی از استارتاپ ها به اشتراک گذاشته می شود.
  • بر خلاف مراکز رشد، مدل درآمدزایی شتابدهنده ها بر اساس ایجاد بازگشت دانش و تخصص و یا سرمایه است نه اجاره مکان و هزینه خدمات و امکانات.

در پایان تعدادی از شتابدهنده های معتبر خارجی معرفی می شود. ترتیب این لیست بر اساس رتبه بندی مجله معتبر فوربس Forbes در سال 2012 است.
رتبه
1 Y Combinator Mountain View,California تاسیس در سال 2005. رقابت شدید سرمایه گذارها برای سرمایه گذاری بر روی استارتاپ های تحت پوشش. مهمترین دستاورد ها: Dropbox و Airbnb
2 TechStars Boulder, Boston, New York, Seattle, San Antonio تاسیس 2007، حفظ کیفیت در کنار گسترش به شهرهای دیگر، کمک به مراکز رشد و شتابدهنده های دیگر
3 DreamIt Ventures Philadelphia, New York,
Israel
تاسیس 2008، دارای 65 شرکت تحت پوشش از جمله SCVNGR/Level Up
4 AngelPad San Francisco تاسیس شده توسط تعدادی از کارمندان قدیمی گوگل. دارای استارتاپ های پرسر و صدا
5 Launchpad LA Los Angeles تاسیس در 2009، دارای 23 شرکت تحت پوشش، که بر روی 19 تای آنها سرمایه گذاری شد و 5 تای دیگر توسط شرکت های دیگر خریداری شد.
6 Excelerate Labs Chicago تاسیس 2010، 20 شرکت دوره هایش را به پایان رسانده اند. از جمله مربیانش Brad Keywellسرمایه گذار Groupon
7 Kicklabs San Francisco بدون توجه به مرحله رشد شرکت ها، به استارتاپ ها کمک می کند بتوانند اولین قراردادهایشان را با برندها و شرکت های معتبر عقد کنند.
8 500
Startups
Mountain View, Calif. تاسیس 2010، تمرکز بر استارتاپ های خارج از آمریکا به اندازه داخلی ها
شما تا چه اندازه با مراکز رشد آشنایی دارید؟
آیا در جایی که زندگی می کنید مرکز رشد یا شتابدهنده وجود دارد؟ لطفا نظرتان را با ما و دیگر خوانندگان در میان بگذارید.

منبع: خوشفکری



https://isfahanplus.ir/%d9%85%d8%b1%...7%d8%b3%d8%aa/