مطالعه موردی زندگی حسن خسروشاهی نشان می دهد که کارآفرینان ایرانی نه رانت طلب، که مولد توسعه هستند.


هفته نامه صدا - علی اصغر سعیدی*: مطالعه موردی زندگی حسن خسروشاهی نشان می دهد که کارآفرینان ایرانی نه رانت طلب، که مولد توسعه هستند.

کارآفرینان ایرانی که به ناچار کشور را ترک کردند، نمونه های خوبی هستند تا این نظریه را آزمون پذیر کنند: «کارآفرینان ایرانی همواره رانت طلب هستند و تنها دولت می تواند توسعه اقتصادی را انجام دهد.» این نظریه را می توان با بررسی اجمالی وضعیت ایرانیان کارآفرین در خارج از کشور آزمون و ابطال کرد. مطالعه وضع اغلب خانواده های ایرانی که قبلا در ایران فعالیت می کردند نشان می دهد آنها در محیط غریبه خارج از کشور هم موفق بوده اند.

آنها در آمریکا، کانادا و اروپا به فاصله کمی بعد از ورود جزو افراد شناخته شده کسب و کار شدند. به طور مثال، از فرزندان احمد خسروشاهی از شرکت بهشهر، عمید حضور و فرزندانش در گروه صنعتی بلا، اکبر لاجوردیان و فرزندانش در شرکت صنعتی بهشهر، فرزندان حاج برخوردار از شرکت پارس الکتریک، سیاوش و اسکندر ارجمند و فرزندان شان در شرکت ارج و شعله خاور، حسین علاقبند و فرزندانش و هژبر یزدانی و بسیاری دیگر می توان نام برد. آنهایی هم که موفق نبودند یا سن شان بالا رفته بود و یا امید به بازگشت به ایران و تصاحب مجدد کارخانه های شان را داشتند.



حالا که دارا خسروشاهی به عنوان یکی از موفق ترین ایرانی های آمریکا توانسته به مدیریت شرکت بزرگ و جهانی اوبر برسد، خوب است که نگاهی به زندگی حسن خسروشاهی، از اقوام پدر او داشته باشیم. مطالعه موردی زندگی خسروشاهی نشان می دهد که ایرانی ها علی رغم سختی های تجارت در غرب با چه ابتکارات و هوش کارآفرینی موفق شده اند به بالاترین جایگاه ها برسند.

از آموزه های شرکت «مینو» تا موفقیت «فیوچرشاپ» در کانادا

حسن خسروشاهی یکی از صاحبان گروه صنعتی مینو بود که بعد از خروج از کشور در کانادا اقامت گزید. او بعد سه سال بررسی و انجام کارهای مختلف در حوزه توسعه زمین و املاک سرانجام تصمیم به تاسیس «فروشگاه آینده» یا «فیوچرشاپ» گرفت. فیوچرشاپ فروشگاه های بزرگ عرضه محصولات الکترونیکی در کانادا بود که در سال 1983 میلادی با تاسیس یک فروشگاه شروع به کار کرد.

حسن خسروشاهی در سال 2001 میلادی تصمیم گرفت این فروشگاه ها را که تعداد آن به 136 رسیده بود به قیمت 580 میلیون دلار کانادا به شرکت «بست بای» بفروشد. تا سال 1986 میلادی شرکت سه فروشگاه تاسیس کرده بود اما تا سال 1993 میلادی بیش از 38 فروشگاه در سراسر ایالت های کانادا تاسیس کرد و وارد بورس اوراق بهادار کانادا شد تا با فروش 30 میلیون دلار سهام بخشی از بدهی و نیز هزینه سرمایه گذاری گسترش و توسعه خود را تامین کند.

این فروشگاه ها نخست بسیار شیک و با دکوراسیون های گرانقیمت درست شدند اما وقتی حسن خسروشاهی متوجه شد که ممکن است مصرف کنندگان احساس کنند در این فضا محصولات نیز گرانقیمت هستند. دکوراسیون ها تغییر کردند که بیشتر بازتاب تصویری از آینده یا فیوچرستیک شدند. او تامین مالی، داشتن ایده و مدیریت را سه عامل موفقیت خود در کانادا می داند. او می گوید: «وقتی شروع به کار کردیم برخی از فروشنده های رقیب فکر می کردند ما عده ای عرب پولدار هستیم که بعد از اتمام دارایی هایمان بازار را ترک می کنیم.»



برخی از افراد تیم مدیریتی او از مدیران مهاجرت کرده شرکت مینو، مانند اردشیر ضیابخش بودند که هیچ تجربه کار در خارج و حتی مهارت چندانی در زبان انگلیسی نداشتند. به لحاظ فنی نیز ضعف آنها در عدم شناخت بازار و وسایل الکترونیکی بود. شرکت های مهم تولید لوازم الکترونیکی نظیر سونی به دلایل مختلف حاضر نبودند به فیوچرشاپ جنس بفروشند و لذا فیوچرشاپ با اقلام و برندهای رده دوم کار خود را شروع کرد. اما تاکید بر سه عامل ذکر شده به علاوه تلاش و پایداری و فشار کاری، راه را بر آنها در بازار پر رقابت کانادا گشود.

جالب اینجاست که آنچه آموخته بودند از تجارت در ایران بود. حسین خسروشاهی و اردشیر ضیابخش با تجربه کار در سال های مینو می دانستند که سازمان فروش و برنامه تبلیغاتی شدید برای ساخت برند شاهرگ یک سازمان است. در کانادا به بسیاری از نیروهای جوان و تحصیلکرده کار یاد دادند به نحوی که بسیاری از نیروی شاغل 13 هزار نفری از مسئولین و کارکنان فعلی فیوچرشاپ نیروهای تربیت شده آنها هستند.

این ایرانی تا ورشکست شود، پدر ما را در می آورد!

علیرغم استفاده از این تجربه، محیط کار در ایران بسیار متفاوت از کانادا بود. زبان، فرهنگ و عادات مصرف کننده کانادایی و نیز سایر عوامل موثر باید نخست مورد مطالعه قرار می گرفت. به علاوه بازار بسیار پر رقابت بود. حسن خسروشاهی می گوید در آمریکای شمالی هر روز افرادی که از شما باهوش ترند زودتر از شما بیدار می شوند و به دنبال این هستند که به اصطلاح «نان شما را آجر کنند».

این است که رقابت خیلی مشکل است. حسن خسروشاهی به آینده فکر می کرد. نام گذاری شرکت و تاسیسات و انتخاب نوع محصولات نشان از درک او از آینده بازار الکترونیک داشت. او می گوید: «روزی که مغازه اول را باز کردم، دلم می خواست بزرگ ترین خرده فروش وسایل الکترونیکی کانادا باشم. این در فکر من بود. هدف من این بود اما شاید سایر رقیبان تنها به دنبال مثلا کسب مقداری پول و بعد بازی گلف بودند.»

حسن خسروشاهی می گوید: «البته من ضعف آنها را می دانستم اما چیزی که نمی دانستم این بود که در این کار به جهت رقابت شدید حاشیه، سود بسیار پایین است و حقیقتا باید مواظب هر شاهی می بودیم.»

آنچه کارآفرینانی مانند حسن خسروشاهی انجام دادند در محیطی غریبه بود. همین غریبگی سرمایه اجتماعی و ارتباطات آنها را ضعیف کرده بود. برای مثال شرکت سونی 10 سال بعد از شروع کار فیوچرشاپ حاضر شد به این شرکت کالا بفروشد. در چنین محیط پر رقابتی همگان منتظر سقوط فیوچرشاپ بودند.

او می گوید: «یک بار برای شرکت در نمایشگاه محصولات الکترونیک در لاس وگاس در فرودگاه بودم. شنیدم چند نفر مشغول صحبت درباره کسب و کار خرده فروشی محصولات الکترونیک هستند و می گویند این رشته کار وضع خوبی ندارد و سودش کم است و حالا هم یک احمقی از ایران آمده و اینجا می خواهد بازار را بگیرد و به زودی هم ورشکست خواهد شد ولی تا ورشکست بشود پدر ما را در می آورد چون قیمت ها را پایین می آورد.»

می خواستم شرکتی مثل نستله بسازم

با این حال، آنها بر اساس تجربه ایران تبلیغات شدیدی روی برندینگ گذاشتند که به آنها کمک زیادی کرد. شرکت در سال های آخر سالانه در حدود دو و نیم میلیارد دلار کانادا فروش داشت، وقتی رقیب بسیار سرسختی از آمریکا به نام «بست بای» به بازار کانادا وارد شد باز هم او هوش کارآفرینی خود را نشان داد. او می گوید: «استراتژی خروج راهکاری است که خیلی ها دنبال می کنند. در ایران این مسئله معنی نداشت. به عبارت دیگر همانطور که در آغاز با برنامه شروع کردند، باید خروج یا برنامه ای هم می داشتند. این مربوط به همه شرکت ها است که باید زمان خروج را نیز بدانند.»



داستان فیوچرشاپ که در سرزمینی پر رقابت و با سنت قوی حمایت از کارگران و با وجود اتحادیه های کارگری قدرتمند توانست در کمتر از دو دهه اولین خرده فروش محصولات الکترونیک در کانادا شود نیازمند مطالعات دیگری است. با وجود تمام این فعالیت ها وقتی از حسن خسروشاهی پرسیدم اگر در ایران می ماندید و شرکت مینو دست تان بود چه افق هایی در پیش روی داشتید، گفت: «از روز اولی که وارد کار پدرم شدم چشمم به شرکت های بزرگ مواد غذایی دنیا بود و می خواستم دستگاهی نظیر نستله و جنرال فودز به وجود بیاوریم.»

حسن خسروشاهی در هفتاد و سه سالگی و بعد از فروش فیوچرشاپ به اتفاق و مدیریت فرزندش بهزاد خسروشاهی در تورنتو در رشته داروسازی فعالیت های خود را ادامه می دهد و خود نیز در ونکوور و کانادا در رشته املاک و مستغلات فعالیت می کند. او چهره ای شناخته شده در صحنه اقتصادی کانادا است و به عنوان یکی از شخصیت های اقتصادی مورد احترام در آن جامعه از سوی سیاست گذاران مورد مشورت های اقتصادی قرار می گیرد.

پی نوشت:

برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به علی اصغر سعیدی، زندگی و کارنامه علی خسروشاهی، نشر نی، 1394.


*مدیر گروه برنامه ریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران

کارآفرینان ایرانی در خارج چه می کنند؟