در بخش نخست این مقاله (سوالاتی که قبل از نوشتن کتاب باید از خودتان بپرسید) در مورد 4 پرسش اساسی که بایستی پیش از نگارش و انتشار یک کتاب از خودمان بپرسیم (از قول برایان تریسی) صحبت کردیم. از شما دعوت می کنیم تا با «بخش دوم سوالاتی که قبل از نوشتن کتاب باید از خودتان بپرسید» همراه باشید.

5) سه ایده‌ی اصلی کتاب کدامند؟

سه ایده و فکر اصلی پشت پرده‌ی کتابتان چیست؟ پس از پاسخ به این سوال ببینید هسته یا «اصلی‌ترین ایده‌ی کتاب‌تان» چیست؟ یا به عبارت دیگر، کتاب شما چه پایه و اساسی دارد؟
من در نوشتن یکی از کتاب‌هایم به نام Flight Plan، قبل از شروع نوشتن 21 ایده اصلی داشتم؛ سپس آن‌ها را به 12 و پس از آن به 3 ایده و در نهایت به یک ایده‌ی اساسی تقلیل دادم.
3 ایده‌ی آخری و پایه‌ای کتاب این بود:

  • هر کاری را که می‌خواهید در زندگی‌تان انجام دهید، شروعش کنید.
  • یک فرآیند پیوسته را از تصحیح و بهبود کارتان در پی‌بگیرید.
  • و مورد سوم مقاومت بود؛ هرگز بیخیال کاری که شروع کرده‌اید نشوید.

پس از پیدا کردن این 3 ایده‌ی اصلی، بقیه‌ی مطالب کتاب را حول این 3 ایده تهیه کردم و همین موضوع منجر به فروش میلیونی کتابم شد.
6) چطور توجه آن‌ها را جلب خواهید کرد؟

چطور توجه افراد را به خرید کتاب‌تان و خواندن آن جذب می‌کنید؟ این موضوع می‌تواند یکی از مشکل‌ترین سوالات شما باشد (به خصوص امروزه و در عصر اینترنت و کتاب‌های آنلاین). اما دلسرد نشوید، پاسخ را بالاخره پیدا خواهید کرد.
7) آیا کتاب شما منحصر به فرد است؟

وقتی برای چاپ کتاب‌تان می‌روید، سوالات اصلی ناشر از شما این 3 مورد است:

  • چرا باید کتاب شما را زودتر از دیگر کتاب‌ها چاپ کنم؟
  • کتاب شما چه ویژگی خاصی دارد؟
  • نکته‌ی برجسته کتاب شما در برابر دیگر کتاب‌ها چیست؟

این آرزو را از ذهن‌تان بیرون کنید: «مردم در مورد کتاب من خواهند گفت که هیچ کتابی مانند این کتاب وجود نداشته و ندارد.»
هر کتابی هم که بنویسید، هزاران مورد مشابه با ایده و تفکر شما وجود دارد که در مورد آن کتاب یا مقاله‌هایی منتشر شده است.
کتاب شما در 2 مورد می‌تواند خاص باشد:

  • کتاب شما خاص است چون هیچ کسی مانند شما وجود ندارد.
  • به یک موضوع نسبتا معمولی با دیدگاه جدیدی نگاه کرده‌اید!

8) خواننده قرار است که چه چیزی را یاد بگیرد؟

من پس از یک سمینار پرهزینه به این نتیجه رسیدم که جملات اساسی و کلیدی و مخاطب‌پسند یک کتاب، جملاتی هستند که مانند دو مورد زیر هستند:

  • شما در مورد *** خواهید آموخت.
  • یا در مورد *** بدانید که…

محتوای آموزشی کتابتان را دسته‌بندی کنید و سپس با استفاده از چنین جملاتی، مخاطب خود را مشتاق به خواندن و دانستن کنید.
9) مخاطبان کتاب شما چه کسانی هستند؟

چه افرادی باید کتاب شما را بخوانند؟ نگویید کتاب‌تان مناسب همه است که این جمله نشان‌دهنده عدم حرفه‌ای بودن و تکنیکی بودن کتاب شما خواهد بود.
بطور مثال من در کتاب «The Art of Closing the Sale» مخاطبانم را افرادی با کمیسیون و حقوق پرداختی مستقیم بالا انتخاب کردم. کسانی که برای سود و ضرر شرکت و کسب و کارشان پاسخگو هستند و مسئولیتی بر دوششان است؛ و همان افراد نیز کتاب من را خریداری و مطالعه کردند.
مخاطبان مدرن و جدید، در دنیای امروز افرادی هستند که حوصله کتاب‌های طولانی، متن‌های سنگین و پیچیده و بدون کاربرد را ندارند. افرادی که جواب کامل و واضح را رک و پوست کنده می‌خواهند. کسانی که برای فهم بهتر مسئله نیازمند مثال‌ها و اتفاقات قابل لمس می‌باشند.
این‌ها مخاطبان جدید دنیای کتاب‌ها هستند. مطمئن شوید که کتاب‌تان برای این سلیقه نیز مناسب باشد.
10) رقیبان کتاب شما کدامند؟

ده کتاب پرفروش حوزه‌ی فعالیت خودتان را بخوانید. نکات قوت‌شان را دریابید. قبل از ورود به زمین بازی باید از نقاط قوت و ضعف حریف‌تان آگاهی پیدا کنید. باید زمین مسابقه را به خوبی بشناسید و بدانید در چه نقاطی موقعیت مناسبی برای پیشروی و پیشرفت شما وجود دارد.

رقابت کردن با آگاهی قبلی از رقبا، شاید تنها دلیل برد شما نباشد، اما ناآگاهی از رقبا می‌تواند تنها دلیل باختتان شود!

اگر می خواهید کتاب بنویسید، ابتدا به این 10 پرسش پاسخ دهید – بخش دوم | Modir TV