در این مقاله به پرسش های زیر پاسخ خواهیم داد:

  • تفاوت های بین رهبر خوب و مدیر خوب چیست؟
  • آیا سبک خاصی از رهبری وجود دارد که بهترین نتیجه را بدهد؟
  • ویژگی های شخصیتی یک رهبر خوب کدام ها هستند؟

فرض کنید پدرام گارسون جدیدی است که در رستوران “برادران یکصدا” استخدام شده است. این رستوران توسط 3 برادر اداره می شود که هیچ کدام از آنها شیوه مدیریتی یکسانی ندارند؛ برادر اول فردی سخت گیر و عبوس است که فقط به پدرام در حال دستور دادن است، برادر دوم هم مدیری بیخیال بوده که حتی اسم پدرام را هم نمی داند، برادر سوم اما با 2 برادر دیگر فرق دارد. او هم مثل برادر اول سخت گیر بود ولی بعداً متوجه شد این شیوه مدیریتی اش کاربرد ندارد؛ بنابراین تصمیم گرفت نوع مدیریت خود را تغییر داده و کارمندانش را بیشتر تشویق کند تا تنبیه. فقط اوست که با پدرام در مورد مسائل غیرکاری گپ می زند و او را می فهمد.
به نظر شما کدام یک از این 3 برادر مدیر بهتری است؟

  • برادر اول. مدیر عبوس و سخت گیر
  • برادر دوم. مدیر بیخیال
  • برادر سوم. مدیری که با کارمندانش صحبت می کند

پدرام هر وقت که برادر اول و دوم شیفت هستند استرس شدیدی گرفته و بازدهی اش پائین می آید. او فقط با برادر سوم که با او گپ می زند ارتباط برقرار کرده است و زمان هایی که او مدیر رستوران است به سختی و با نشاط کار می کند. برخلاف دو برادر اول، برادر سوم اصل اولیه مدیریتی یعنی نحوه وفق دادن خود با اعضای تیم را یاد گرفته است.

مدیر خوب در برابر رهبر خوب

یک مدیر خوب کاری می کند تا امورات کسب و کار به نرمی پیش بروند، اما یک رهبر خوب فراتر از اینها عمل می کند؛ او کاری می کند تا کسب و کار رشد کرده و به کارمندان انگیزه می دهد. یک روش درست یا غلط برای انجام این کار وجود ندارد. برای اینکه رهبر مؤثری باشیم باید ببینیم که تیم به چه نوع رویکرد مدیریتی ای جواب می دهد، بعد باید به کمک تجربه و مهارت هایی که داریم بهترین خروجی را از آنها بگیریم.
برادر سوم در مثال رستوران به خوبی می دانست که چه چیزهایی باعث انگیزه دادن به کارمندانش می شوند. شیوه مدیریتی برادران اول و دوم برای محیط رستوران خوب نیست البته شاید در محیط دیگری جواب بدهد (مثلاً بیمارستان). کلید موفقیت این است که از خود آگاه باشیم و بدانیم کدام شیوه مدیریتی را به طور طبیعی داریم، در عین حال باید با توجه به موقعیت و تیمی که داریم به دنبال بهترین راه حل ها بگردیم.
سبک های رهبری عبارت اند از:

  • سلطه جو: رویکردی قدرت طلب که فقط اطاعت کردن را می پذیرد.
  • بدون دخالت: رویکردی که کارمندان را کاملاً آزاد می گذارد. (این روش فقط برای تیم هایی که انگیزه فوق العاده بالایی داشته و ماهر هستند جواب می دهد.)
  • پرجذبه: رویکردی مثبت و مشتاقانه که الهام بخش کارمندان بوده و کاری می کند تا آنها بهترین عملکرد را از خود نشان دهند.
  • مردمی: رویکردی که از نظرات تک تک کارمندان استفاده کرده تا تصمیماتی که تابع جمع هستند گرفته شود.

بسته به شرایط و نوع کسب و کاری که دارید هر کدام از رویکردهای بالا به درستی قابل استفاده هستند، ولی باید یک سری از قواعد را برای یک رهبری بی نقص رعایت کنید. اساسی ترین و پیش پا افتاده ترین قاعده، احترام است؛ اگر می خواهید کاری کنید که کارمندانتان برای شما و کمپانی شما به سختی تلاش کنند، باید به طور واضح و مشخص به آنها نشان دهید که به آنها اهمیت داده و قدردان زحمات آنها هستید.
در مثال رستوران برادر اول با عصبانیت، کوچکترین اشتباهات کارمندان را به آنها گوشزد کرده و کارهای خوب آنها را نمی بیند؛ این یعنی عدم احترام. بنابراین به طور ناخودآگاه زمانی که برادر اول رستوران را بگرداند کارکنان استرس گرفته و نمی تواند به خوبی کار کنند. شفافیت و مسئولیت پذیری از ارکان بعدی رهبری هستند. برادر سوم به گارسون ها و خدمه رستوران اهمیت داده و با آنها در مورد آرزوها و نگرانی هایشان صحبت کرده و به آنها در مورد تصمیماتی که می گیرد توضیح می دهد.
تصمیماتی که در کسب و کار می گیرید باید آگاهانه بوده و به خوبی برنامه ریزی شده باشند. کارمندان باید بدانند طرز تفکر شما چیست و چگونه امور را سازمان دهی می کنید، همچنین باید به آنها زمان کافی بدهید تا کارها را به بهترین شکل انجام دهند. با نشان دادن انعطاف های وقت و بی وقت در مواقع ضروری به اعضای تیم این پیام را می رسانید که رهبر خوبی هستید. ممکن است به طوراتفاقی حوادثی پیش بیایند که شما بتوانید با کمک کردن به کارکنان اعتماد آنها را جلب کرده و اعتبار خود را بالا ببرید.
رهبران خوب آنهایی هستند که به حرف های اعضای تیم توجه کرده و با توجه به نظرات آنان تصمیماتی حساب شده می گیرند. افراد معمولاً برای مدیری که به نظرات آنها اهمیت می دهد با انگیزه بیشتری کار می کنند چون آنها هستند که داخل کمپانی کار می کنند و بینش هایی ارزشمند در مورد آن دارند، آنها دوست دارند تا به نظرات آنها اهمیت داده شود و از نظراتشان در جهت بهبودی کسب و کار استفاده شود.
مثلاٌ فرض کنید تعداد زیادی از مشتریانِ رستوران برادران یکصدا به پدرام شکایت می کنند که در رستوران آنها همراه با غذا سیب زمینی صرف نمی شود در صورتیکه در بقیه رستوران ها این اتفاق می افتد. پدرام این مسأله را فقط با برادر سوم در میان خواهد گذاشت چون می داند که او به حرف های او گوش خواهد کرد. زمانیکه مدیریت رستوران تصمیم بگیرد که همراه با غذاها سیب زمینی هم ارائه کند پدرام از اینکه به حرف او اهمیت داده شده حس ارزشمند بودن و مفید بودن خواهد کرد.

رهبر خوب بعضی کارها را به دیگران واگذار می کند

به عنوان یک رهبر مهم است که بدانید چه زمانی باید کارها را به دیگران واگذار کنید، چه مواقعی باید در نقش راهنما عمل کرده و چه زمان هایی باید خودتان کنترل اوضاع را در دست بگیرید. فراموش نکنید که در همه حال باید توازن را برقرار کنید؛ بعضی وقت ها فقط باید به تیم مقصد را نشان داده و اجازه دهید خودشان به آن برسند و در بعضی دیگر از موارد هم باید شخص شما کارها را انجام داده و امور را رهبری کنید.
از اینکه وسوسه شده و بخواهید تمام کارها را خودتان انجام دهید خودداری کنید. با واگذار کردن بعضی از کارها به دیگران رهبری سودمند خود را به دیگران نشان و به کارکنان خود قدرت می دهید تا مسئولیت کارها را پذیرفته و مهارت های خود را توسعه دهند.
زمانیکه به کارکنان آزادی عمل بدهید و بگذارید تا خودشان کارها را به اتمام برسانند، آنها حس غرور کرده و بر امور تسلط پیدا خواهند کرد. مزیت دیگر این کار این است که آنها می توانند مشکلات را به شیوه های جدید و خلاقانه حل کنند. واگذار کردن کارها به دیگران نشانه ضعف نبوده و به این معنی نیست که خودمان کار نکنیم؛ هدف این است که کارهای مهم تر را خودمان به روش های خلاقانه انجام داده و در عین حال به دیگران مسئولیت پذیری را یاد داده و اجازه دهیم که کسب و کار ما را رشد دهند. یکی از اولین قدم ها برای واگذار کردن کارها به دیگران، نه گفتن است. اگر بخواهید هر کاری که به شما سپرده می شود را قبول کنید کارها نیمه تمام رها خواهند شد.
علاوه بر گوش دادن و واگذار کردن کارها به دیگران، مهارت برقراری ارتباط قلب تپنده یک رهبر تأثیرگذار است. برای برقراری ارتباط صحیح با اعضای تیم، باید اول بدانید که یک شیوه ارتباطی یکسان برای همه اثرگذار نیست. بنابراین باید تکِ تکِ اعضای تیم را شناخته و برای هر کدام از آنها شیوه برقراری ارتباط جداگانه ای داشته باشید و کاری کنید که آنها کارها را به روش خلاقانه تری انجام دهند.
اگر می توانید از لطیفه در صحبت های خود استفاده کنید. در مثال رستوران برادر سوم رهبر تأثیرگذاری است چون هر وقت که پدرام با او صحبت می کند یکی دو لطیفه هم تعریف می کند تا حال و هوای جمع عوض شود. یک رهبر خوب ارزش خوب کار کردن را دانسته و در عین حال درک می کند که کار کردن همه چیز نیست. مردم ترجیح می دهند تا برای مدیری سخت کار کنند که برای شخص آنها ارزش قائل بوده و به آنها صرفاً به عنوان یک کارمند نگاه نکند.
برای اینکه مهارت های برقراری ارتباط خود را تقویت کنید مرتباً با اعضای تیم صحبت کرده و از آنها درخواست کنید تا بازخوردهای سازنده خود را با شما در میان بگذارند. همچنین باید سخنرانی های افراد تأثیر گذار را تماشا کرده و حرف زدن در برابر جمع را یاد بگیرید.
بسیار خوب، فهمیدیم که می توانیم بسته به شرایط شیوه رهبری خود را تغییر داده و به رهبر خوبی برای تیم خود تبدیل شویم. به شما کمک خواهیم کرد تا لیستی از خصلت های مثبت رهبری را ایجاد کرده و برای دستیابی به آنها تلاش کنید:

  • توانایی واگذار کردن امور به دیگران
  • توانایی الهام بخشیدن به دیگران
  • مهارت های برقراری ارتباط قوی
  • اعتماد به نفس فوق العاده
  • مثبت اندیشی
  • صبر و حوصله
  • خلاقیت
  • کارکنان را با آغوش باز بپذیریم
  • توانایی اعتماد سازی و حفظ آن
  • توانایی مدیریت درگیری ها و منازعات


شما لیستی از خصلت های یک رهبر کارآمد و مؤثر را ایجاد کردید ولی ایجاد این لیست تازه اول کار است؛ باید همواره به کمک بارش فکری به دنبال روش های بهتری باشید و مهارت های رهبری خود را هر چه بیشتر تقویت کنید.

کارکنان خود را به سمت موفقیت‌ها رهبری کنید – زرافه