اگر در فکر راه اندازی کسب و کار هستید و ایده های کارآفرینی مختلف در ذهن خود دارید به شما پیشنهاد می کنیم حتما نوشته زیر را بخوانید
در طی صحبت‌هایی که با کارآفرینان و علاقمندان به کارآفرینی داشته‌ام از بسیاری شنیده‌ام که می‌گویند سعی کنید ایده‌ای بزنید که کسی قبلاً سراغش نرفته است. تلاش کنید اولین کسی باشید که وارد یک بازار می‌شود. مزیت‌های پیشگام و اول بودن در یک بازار را نمی‌شود نادیده گرفت. این موضوع همواره طرفداران خاص خودش را داشته است. اما آیا واقعاً پیشگام بودن آن‌قدرها هم مهم است. برای پاسخ به این سؤال دعوت می‌کنم نوشته‌ی زیر را که ترجمه‌ی مقاله‌ای از استیو بلنک استاد دانشگاه هاروارد است بخوانید.
مزیت پیشگام بودن: ایده های کارآفرینی عالی بد

عبارت «مزیت پیشگام بودن» اولین بار توسط استاد مدرسه کسب‌وکار استنفورد دیوید مونتگومری و همکارش مطرح شد. این عبارت تئوری پشت سرمایه‌گذاری‌های سنگین طی حباب دات کام بود. به‌مرور این ایده که برای پیروزی در یک بازار جدید باید اولین کسی بود که وارد آن بازار می‌شود موضوع غیرقابل مناقشه‌ای در سیلیکون ولی شد. تنها مسئله‌اش این بود که این ایده اشتباه است به همین سادگی.

جالب این‌که نویسندگان آن مقاله ۱۰ سال بعد با نوشتن مقاله‌ای از ادعای خود دست کشیدند. اما کمی دیر شده بود. کسب‌وکارها و شرکت‌های سرمایه‌گذاری مخاطره پذیر (VC)های فراوانی این ایده را در دستور کار خود قرار داده بودند. طولی نکشید که همه از این عبارت برای توجیه شکست‌های کسب‌وکارهای نوپا استفاده کردند.
سریع‌ترین پیرو – ایده‌ کارآفرینی بهتر

در حقیقت مقاله‌ای که توسط آقایان گولدر و تلیس در سال ۱۹۹۳ نوشته شده است توصیف بهتری از ماجرا دارد. آن‌ها ۵۰۰ برند در ۵۰ دسته‌بندی محصول را بررسی کردند و متوجه شدند تقریباً نیمی از پیشگامان بازار شکست خورده‌اند. همچنین پژوهش آن‌ها نشان داده است که پیروان سریع موفقیت درازمدت بیشتری داشته‌اند، آن‌هایی که در نمونه‌ی آن‌ها به‌طور متوسط ۱۳ سال دیرتر از پیشگامان وارد بازار شده بودند. جدول زیر منظور از پیشگام بودن را شفاف‌تر می‌کند:
نوآور اولین کسی که ایده‌ای را می‌زند یا آن را ثبت می‌کند
پیشگام محصول اولین کسی که از ایده یک محصول می‌سازد
پیشگام بازار اولین کسی که محصول را می‌فروشد ۴۷ درصد نرخ شکست
پیروان سریع سریع وارد بازار شده‌اند ولی اولین نبوده‌اند ۸ درصد نرخ شکست
مسابقه‌ای برای اولین شکست‌خورده بودن

واقعیت این است که مزیت اولین بودن (یعنی اولین کسی که محصولش بر روی قفسه‌ها قرار می‌گیرد و یا در رسانه‌ها مطرح می‌شود) صحت ندارد و مسابقه برای اولین بودن در یک بازار جدید می‌تواند مخرب باشد. بنابراین استارتاپ‌هایی که شعارشان این است: «ما باید اولین در بازار باشیم» عموماً شکست می‌خورند. اما استارتاپ‌ها به این توجه نمی‌کنند که دومین، سومین یا حتی دهمین کسی که وارد بازار می‌شود می‌تواند سودده یا حتی یک بازیگر اصلی شود.

فورد در مقابل جنرال موتورز، overture در مقابل گوگل

برای مثال فورد اولین شرکتی بود که تولید انبوه خودرو را با موفقیت در آمریکا انجام داد. در سال ۱۹۲۱ فورد ۹۰۰۰۰۰ خودروی مدل Ts را فروخت درحالی‌که در آن سال جنرال موتورز تنها توانست ۶۱۰۰۰ خودروی مدل Chevys خود را بفروشد یعنی ۶۰ درصد سهم بازار در برابر ۶ درصد. در ۱۰ سال بعدی درحالی‌که فورد بر روی استراتژی کاهش قیمت تمرکز داشت جنرال موتورز یک خط تولید متمایز را که قابلیت تولید خودروهای متنوع را داشت ایجاد کرد. در سال ۱۹۳۱ جنرال موتورز ۳۱% سهم بازار را داشت درحالی‌که فورد در آن زمان ۲۸% سهم بازار را دارا بود. فقط برای اینکه متوجه شوید که بازار هیچ‌گاه بدون تغییر نمی‌ماند بد نیست بدانید تویوتا شرکتی که اولین خودرویش را که برای بازار آمریکا طراحی شده بود در سال ۱۹۶۴ تولید کرد جنرال موتورز را در بازار آمریکا کنار گذاشته است. موضوع اولین بودن در بازار نیست بلکه مسئله شناخت نوع بازاریست که شرکت شما در آن وارد شده است.
اگر فکر می‌کنید صنعت خودرو چندان صنعت با تکنولوژی بالا نیست، نظرتان راجع به overture چیست؟ در سال ۱۹۹۸ Goto.com یک استارتاپ کوچک بود (این استارتاپ بعداً به overture تغییر نام داد و در حال حاضر جزئی از یاهو می‌باشد.) این استارتاپ یک موتور جستجوی پرداخت به ازای هر کلیک و یک سیستم تبلیغاتی بود. نسخه دموی این استارتاپ در همایش Ted به نمایش گذاشته شد.

گوگل نسخه سیستم تبلیغاتی پرداخت به ازای هر کلیک خود را در اکتبر ۲۰۰۰ روانه بازار کرد. همان‌گونه که می‌دانید نام این سیستم ادوردز بود و به تبلیغ‌کنندگان اجازه می‌داد که یک تبلیغات متنی برای نمایش بر روی موتور جستجوی گوگل ایجاد کنند.
گوگل یک شرکت ۲۵ میلیارد دلاریست که اکثر درآمدش از ادوردز به دست می‌آید.
Overture توسط یاهو به قیمت ۶/۱ میلیارد دلار خریداری شد.
کشف مشتری و اعتبارسنجی ضمنی پیروان سریع

چرا پیروان سریع اغلب پیروز می‌شوند؟ خیلی ساده است. اولین‌های بازار بدون درک کامل مسائل مشتری یا ویژگی‌هایی از محصول که مسائل مشتری را حل می‌کند روانه بازار می‌شوند. آن‌ها حدسیاتی در مورد مدل کسب‌وکار خود دارند و براساس آن‌ حدسیات اقدام به تبلیغات پرسروصدا، نابالغ و تهاجمی می‌کنند و به‌سرعت پول نقدشان را به اتمام می‌رسانند. این استراتژی عالیست اگر حبابی در بازار شما در حال شکل‌گیری باشد یا شما تمام تلاشتان را می‌کنید که شرکتتان را بفروشید. در غیر این صورت قضیه منتفیست. این کار هیچ مزیتی ندارد.
درس‌هایی که یاد گرفتیم:

– اعتقاد به اولین بازیگر بودن به این معناست که شما مدل کسب‌وکارتان، مسائل مشتریانتان و ویژگی‌های موردنیاز برای حل مسائلشان را می‌فهمید.

– این موضوع خیلی بعید است.
– هیچ‌یک از رهبران بازار تکنولوژی اولین بازیگر نبوده‌اند.




نکته بسیار مهم در مورد ایده های کارآفرینی